Love more and you will be more; love less and you will be less. You are always in proportion to your love. The proportion of your love is the proportion of your being.
اگر بیشتر عشق بورزی، بیشتری، اگر کمتر عشق بورزی، کمتری.
تو همیشه در تناسب با عشقت هستی. میزان عشقت؛ میزانِ بودن توست
وقتي واژه خدا را بر زبان مي راني، گويي به چيزي دور و دست نيافتني اشاره مي كني.
و قرنهاست كه مي گويند «خدا چيزي در آن بالا، در آسمان دور دور است»
اما وقتي مي گويي « عشق » به چيزي اشاره مي كني كه به قلب بسيار نزديك است. مبلغان همواره كوشيده اند تا ثابت كنند خدا در دور دست هاست، زيرا اگر خدا در دوردستها باشد آنان مي توانند… خود را نماينده و واسطه او معرفي كنند! وقتي واژه «خدا» را بكار ميبري، گويي از يك شخص سخن مي گويي.
خدا محدود و معين مي شود.
اما «عشق» يك شخص نيست.
يك كيفيت، يك حضور، يك بوي خوش است.
نه بوي خوش يك گل، بلكه بسيار نامحدودتر، بي كران تر و نا متناهي تر.
وقتي مي گويي «خدا» به تو احساس ناتواني دست مي دهد: « چه كار كنم؟ » اما زماني كه پاي عشق در ميان است مي تواني كاري در مورد آن انجام دهي.
طبيعت ذاتي تو عشق ورزيدن است.
بنابراين آموزش من حول محور « عشق » مي چرخد.
من مي گويم: عشق همان خداست
به ما آموخته اند دشمن هستي باشيم.
به ما زندگي با انگاره هاي منفي را آموخته اند.
چنان تعليمات درازمدت اين چنيني ديده ايم كه اين روش زندگي جزيي ازخون، استخوان و مغز وجودمان شده است.
ما عاشق زندگي نيستيم، بلكه از آن متنفريم.
به ما آموخته اند كه زندگي نوعي تنبيه است و ما به خاطر گناه اوليه تنبيه مي شويم. زندگي تنبيه نيست، بلكه… پاداش و موهبتي الهي است.
كاملا دوستدار زندگي باش!
همين كه دوست داشتن زندگي را آغاز كني از اين كه زندگي چقدر زيبا، شاعرانه و رامشگرانه است انگشت به دهان مي شوي.
1 Comment
وای سپهر جان مرسی سرمست میشم از نوشته های اوشو که زحمت کشیدی وگذاشتی
مرسی.درود بی پایان