زندگی زیباستزندگی زیباستLogo-sLogo-s
  • صفحه اصلی
  • وبلاگ (او منم یا منم او؟)
    • اشعار
      • حافظ
      • سعدی
      • مولانا
    • انسانیت
    • حکایت ها
    • خوشبختی
    • دلنوشته ها
    • سخنان الهام بخش
    • اوشو
    • بودا
    • دکتر شریعتی
    • سلامتی
    • گیاهخواری
    • عرفان
    • خدا
    • عشق
    • نیایش
    • کلام خدا
    • لطفا با فرهنگ شویم !
    • متفرقه
    • موفقیت
    • یوگا و مدیتیشن
  • طراحی های من
  • اطلاعات مفید
  • تماس با من
مناجاتی از مصطفی ملکیان
۱۸ شهریور ۱۳۹۱
چگونه زیستن…؟!
۱۹ شهریور ۱۳۹۱
۱۸ شهریور ۱۳۹۱
موضوعات
  • حکایت ها
برچسب ها

وقتی که نشستم تا مطالعه کنم، نیمکت پارک خالی بود. در زیر شاخه‌های طویل و پیچیده‌ی درخت بید کهنسال، دلسردی از زندگی دلیل خوبی برای اخم کردنم شده بود، چون دنیا می‌خواست مرا درهم بکوبد.
پسر کوچکی با نفس بریده به من نزدیک شد. درست مقابلم ایستاد و با هیجان بسیار گفت:‌ “نگاه کن چه پیدا کرده‌ام!”
در دستش یک شاخه گل بود و چه منظره‌ی رقت‌انگیزی! گلی با گلبرگ‌های پژمرده. از او خواستم گل پژمرده‌اش را بردارد و برود بازی کند. تبسمی کردم، سپس سرم را برگرداندم.
اما او به‌جای آن که دور شود، کنارم نشست و گل را جلوی بینی‌اش گرفت و با شگفتی فراوان گفت: “مطمئنا بوی خوبی می‌دهد و زیبا نیز هست! به همین دلیل آن را چیدم. بفرمایید! این مال شماست.”

flowers

آن علف هرز پژمرده شده بود، و رنگی نداشت، اما می‌دانستم که باید آن را بگیرم و گرنه امکان داشت او هرگز نرود.
از این‌رو دستم را به سوی گل دراز کردم و پاسخ دادم: “ممنونم، درست همان چیزی است که لازم داشتم.”
ولی او به جای اینکه گل را در دستم بگذارد، آن را در وسط هوا نگه داشته بود، بدون دلیل یا نقشه‌ای…
آن وقت بود که برای نخستین‌بار مشاهده کردم پسری که علف هرز را در دست داشت، نمی‌توانست ببیند، او نابینا بود!
ناگهان صدایم لرزید، چشمانم از اشک پر شد.
او تبسمی کرد و گفت: “قابلی ندارد.” سپس دوید و رفت تا بازی کند.
توسط چشمان بچه‌ای نابینا، سرانجام توانستم ببینم، مشکل از دنیا نبود، مشکل از خودم بود و به جبران تمام آن زمانی که خودم نابینا بودم، با خود عهد کردم زیبایی زندگی را ببینم و قدر هر ثانیه‌ای که مال من است را بدانم و آن وقت آن گل پژمرده را جلوی بینی‌ام گرفتم و رایحه‌ی گل سرخی زیبا را احساس کردم…
وقتی که دیدم آن پسرک، علف هرز دیگری در دست دارد، تبسمی کردم:
“او در حال تغییر دادن زندگی مرد سالخورده‌ی دیگری بود.”

“جریل فوشی”

به اشتراک بگذارید
85

مطالب مرتبط

۱۲ تیر ۱۳۹۴

حکایت شیخ و عارف


اطلاعات بیشتر

On December 31, 1879 Thomas A. Edison gave the first public demonstration of the incandescent lamp in Menlo Park. He is seen here in 1929 holding a replica of his first lamp, which had the power of 16 candles. In contrast, the lamp on the left had the power of 150,000 candles. (UPI Photo/Files)

۲۱ بهمن ۱۳۹۳

ادیسون یک کودن است!


اطلاعات بیشتر
۹ بهمن ۱۳۹۳

کم شنوایی


اطلاعات بیشتر

2 Comments

  1. بهار گفت:
    ۴ اسفند ۱۳۹۱ در ۱۰:۰۴ بعد از ظهر

    ممنونم بلاگتون عالییییه ، واقعا بهش نیاز داشتم

  2. سپهر گفت:
    ۸ اسفند ۱۳۹۱ در ۲:۰۵ قبل از ظهر

    ممنون بهار جان
    قابلی نداره

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های اخیر

  • 0
    اسما الحسنی ( اسما الهی )
    ۴ خرداد ۱۳۹۸
  • 0
    موهبت
    ۱۰ آبان ۱۳۹۶
  • 0
    توصیه ی تولستوی درباره زندگی
    ۲ اسفند ۱۳۹۵
  • 0
    تخم شربتي،بمب کوچولوی خوردنی
    ۲ اسفند ۱۳۹۵
  • 0
    بیضایی
    ۱۵ مهر ۱۳۹۵

آخرین دیدگاه ها

  • ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    مهدی نظر در گول برند های جعلی و مدعیان برند های بزرگ در ایران را نخورید!

  • ۲ دی ۱۳۹۸

    علیپور نظر در موسسه خیریه توانبخشی معلولین ذهنی تهران

  • ۱۱ آذر ۱۳۹۸

    سجاد نظر در حل مشکل رنگ پریدگی در پرینتر اپسون 1410

  • ۲۴ آبان ۱۳۹۸

    کوتن نظر در موسسه خیریه توانبخشی معلولین ذهنی تهران

دانلود سنتر

Icon

365 مراقبه اوشو 2.56 MB 3663 downloads

360 مراقبه اوشو برای هر روز زندگی ...
دانلود
Icon

دستور پخت غذاهای گیاهی ایرانی 5.34 MB 1477 downloads

دستور پخت غذاهای گیاهی ایرانی ...
دانلود
Icon

آیا آماده ای هیچ شوی؟ 100.95 KB 779 downloads

آیا آماده ای هیچ شوی؟ پس توصیه میکنم این متن را...
دانلود
Icon

من چرا آمده ام روی زمین؟ 586.05 KB 284 downloads

مطلب بسیار زیبای من چرا آمده ام روی زمین؟ ...
دانلود
Icon

دعای جوشن کبیر 561.22 KB 522 downloads

متن کامل دعای جوشن کبیر با ترجمه فارسی     ...
دانلود